آسو:

خدیجه مقدم

نوعی دورهمیِ صمیمانه است. چند تن از دوستانِ همدل در خانه‌ی مرضیه گرد هم آمده‌اند.

گیتا حقوق‌دان و وکیل پایه‌ی یک دادگستری، پروانه کنشگر محیط زیست، جهانگیر مترجم کتاب‌های تاریخی، سوفی شاعر و فعال حوزه‌ی زنان، و کاوه، جوان‌ترین فرد جمع، مهندس فناوری اطلاعات و کارمند یک شرکت خصوصی. همه از دیدار یکدیگر خوشحال‌اند و سرگرم خوش و بش.

میزبان دکترای جامعه‌شناسی دارد و استاد دانشگاه است. او حاضر نیست که در ترافیک سنگینِ عصر تهران از خانه خارج شود اما در خانه‌ی خود با جان و دل از مهمانان پذیرایی می‌کند. مرضیه زندگیِ مجردیِ مدرنی دارد: آپارتمانی کوچک بدون خرت و پرتِ اضافی با کتابخانه‌ای بزرگ که بیشتر دیوارهای سالن را پوشانده است. نور مناسبی به گوشه و کنار سالن تابیده و به تابلوهای نقاشی جلوه‌ی خاصی بخشیده است. از فرشِ زیر پا خبری نیست و همه می‌توانند و باید با کفش وارد شوند. در یک کلام، همه‌چیز دلنشین است، مثل رفتار و شخصیت میزبان. همه می‌دانند که مرضیه همچنان به مواضع ایدئولوژیکِ خود پایبند است. به نظر او، هر قدر طول بکشد، باز هم تنها راه نجات بشر سوسیالیسم است، به شرط آنکه از شکست‌ها درس بگیرد و دموکراسی را به مارکسیسم اضافه کند .

طبق معمول سرِ حرف از اوضاع ناگوار سیاسی و اقتصادیِ ایران باز می‌شود و گفت‌وگو درباره‌ی چگونگیِ خروج از وضعیت به‌شدت بحرانیِ موجود، گل می‌کند. این امر نشان می‌دهد که چقدر همه با این پرسش درگیرند که این وضع تا چه زمانی ادامه خواهد یافت.

گیتا، که معلوم است مستقیم از دادگاه و دفتر وکالتش آمده و سر و وضع آشفته‌ای دارد و خستگیِ سال‌ها کارِ پرمشقتِ وکالت بر تن و جانش نشسته، با عصبانیت از فساد در دستگاه قضائی می‌گوید و صدایش مرتباً اوج می‌گیرد و صورتش سرخ‌تر می‌شود و سرانجام به بالکن می‌رود تا سیگاری دود کند .

برو به آدرس