خشونت مردود است. خشونتپرهیزی مقبول مینماید. خشونتزدائی کمال مطلوب است.
اعمال خشونت از طرف افراد و هستههایی که برای سرنگونی این نظام خشونتگستر فعالیت میکنند، نقض غرض است. هدف مبارزه با خشونت، وسیلههای خشونتآمیز و خشونتزا را توجیه نمیکند. خشونت مردود است.
خشونتپرهیزی ممکن است در عمل، انفعال معنی پیدا کند و ممکن است در عمل، نیروهای سرکوب را جریتر کند. هر فردی حق دارد در مقابل جبار و زورگو و متجاوز به حقوق خودش و همچنین به حقوق دیگران، به کمک یکدیگر بیاید و از خود و دیگران دفاع کند. خشونتپرهیزی مقبول مینماید.
خشونتزدائی، از جمله به معنای بیاثر کردن اسلحه در دست سرکوبگر، بستن راه فرار سرکوبگر از عذاب وجدان و توجیه اعمالش برای خود و خانوادۀ خود؛ خنثی کردن روشهای شستشوی مغزی سرکوبگران و راضی کردن دل آنها برای تجاوزات به حقوق خواهران و برادران خویش؛ تعریف خشونت و انواع آن در پندار و کردار و گفتار و آشکار کردن روشهای خشونتآمیز؛ آشکار کردن دروغ "هدف، وسیله را توجیه میکند" و اینکه با اِعمال خشونت میتوان به آرمان والا، و یا اسلام، ویا... رسید؛ روشنگری فجایعی که هموطنان شب و روز با آن دست و پنجه نرم میکنند و وطن را در لبۀ پرتگاه حیات ملی خویش قرار داده است و اینکه تبعیض و خشونت در اِعمال تبعیض از علل اصلی آن است؛ بررسی انگیزههائی که سرکوبگران را به تجاوزات وامیدارد و با سعۀ صدر روشنگری آنها؛ بررسی روشهای جذب و باز کردن راه برای پیوستن سرکوبگران به آغوش هموطنان دیگر و کمک در ساختن مملکت و بیرون رفتن از وضعیت موجود؛ کم کردن جو کینه و قصاص و تسویه حساب، مردود اعلام کردن شکنجه و اعدام و منفور دانستن شستن خون با خون؛..... خشونتزدائی کمال مطلوب است.
در تعریف لائیسیته، از جمله "جدائی دین از دولت" آورده میشود ولی تاکید مکرری در شفافسازی این عبارت لازم است که این به معنای "جدائی دین و عقیده از انسان" نیست. نمیتوان هیچ فردی را از عقیده و دین تهی و یا حتی جدا کرد. انسان بدون عقیده، عقیدۀ دینی و یا غیردینی، وجود ندارد. نظری که بیانگر تهی و یا جدا کردن انسان از عقیده باشد (چه عقاید دینی و عقاید دنیوی) دروغی بیش نیست. با باور به آزادی و استقلال، هر فردی تواناست که دین و عقیده داشته باشد و نوع آن را هم خودش انتخاب کند. تهی و یا حتی جدا خواستن انسان از عقیده و دین، که در عمل به دینستیزی و عقیدهستیزی منجر میشود مصداق مسلم دیکتاتوری است. حجاب اجباری در نظام ولایت فقیه مذموم است، به همان اندازه که بیحجابی اجباری در نظام ولایت شاهنشاهی (رضا شاه اول) مذموم بود. آیا میتوان گفت که آقای پهلوی (و یا آنگونه که مادرش خطابش میکند، "رضا شاه دوم"!) و یا هر "اپوزیسیون" دیگر و رژیم دیگری که در پوشش مردم زور و خشونت بکار میبرد، آنگونه که خود را برای تحمیق افکار عمومی تبلیغ میکند، لائیک هستند؟ این لائیسیته نیست بلکه "دیکتاتوری لائیسیته" است. در این نمایش، آقایان خامنهای و رجوی و پهلوی، هر سه، نقش اول را دارند.
از جمله با پذیرفتن این معنا از لائیسیته، هر چه افراد به لائیسیته باورمندتر باشند، به تبع آن هستهها لائیکتر میشوند و در نتیجه جامعه لائیسیته را با عمق بیشتری میتواند به قدرت تحمیل نماید که قانون اساسی هرچه بیشتر تهی از دین و عقیده و هرچه بیشتر مملو از حقوق و کرامتها و منزلتهای انسانی باشد و در این قانون اساسی با شفافیت هرچه بیشتر، دولتی حقوقمدار و لائیک تعریف میشود که نسبت به هر دین و عقیده ای بیطرف است و همۀ شاخههای آن یعنی شاخه قضائیه و شاخۀ مجریه (=حکومت) و شاخه مقننه و نیز شاخۀ چهارم یعنی رسانههای همگانی، از هم منفک و در عین حال، بر امور همدیگر ناظر هستند و در کمال بیطرفی نسبت به هر عقیده و دین، هرچه بیشتر حقوق و کرامتها و منزلتهای انسانی را نگهبانی کنند و هرچه بیشتر توسط شاخه چهارم نظارت بر کار یکدیگر و نیز نظارت مردم در امور هر چهار شاخه را ضمانت میکنند و در سیر آزاد اندیشه و خبر و نظر در هرچه حقوقمدارتر شدن و مردمسالارتر شدن جامعه و فرهنگ آن میکوشند.
علی صدارت
Sedaratmd@gmail.com
http://youtu.be/LPGSNuhev5Q
نظرات